گاهی وقتا زندگی انگار توی یه لوپ بیپایان گیر میکنه. صبحها با نگرانی بیدار میشیم، دلمون پر از تشویش، و ذهنمون درگیر هزاران باید و نباید و کاش و اگر. این حالت، مخصوصاً وقتی با موقعیتهایی مثل استرس کاری، اضطراب رسیدن به موقع و فشار از سمت مدیر همراه میشه، حسابی خستهکننده است.
آیا برای شما هم پیش اومده که با وجود تلاشهای زیاد، حس کنید دارید در یک دایره بسته حرکت میکنید و از ته دل آرزو کنید که کاش اتفاقات یه جور دیگه رقم بخورن؟
داستان حلقه تکرار من
سالها پیش، منم دقیقاً همین حس رو داشتم. هر روز ساعت ۴ صبح بیدار میشدم، خوابآلود میرفتم ایستگاه قطار. اگه به قطار ۵ نمیرسیدم، یعنی اخطار، یعنی ساعت ۹ میرسیدم تهران. یعنی مدیرم میپرسید: «باز خواب موندی؟» از شهرم تا تهران، ۱۰۰ کیلومتر راه بود.
قطار میاومد، من سوار میشدم، نگاهم خیره به پنجره. دلم توی تپش، ذهنم توی خاموشی. گاهی وسط راه فقط به این فکر میکردم: “کاش امروز دیر بیاد، نبینه من دیر رسیدم…”
قطار هر روز میرفت. من هر روز میرفتم. و روزها فقط رد میشدن.
آیا راهی هست که از این چرخه تکراری خارج بشیم و به جای حس قربانی بودن، مسئولیت زندگی خودمون رو به عهده بگیریم و به آرامش واقعی برسیم؟
برای من بود و اون راه هم، هواپونوپونو و خودشناسی بود.
مواجهه با چالشها؛ آینهای برای خودشناسی عمیقتر
تجربیات تلخ زندگی، مثل همون دیر رسیدنها و مواجهه با سوالات مدیر، در ظاهر ممکنه عذابآور باشن، ولی در حقیقت، آینههایی هستن برای خودشناسی عمیقتر. این موقعیتها به ما نشون میدن که چه باورهایی در ما ریشه دارن، چطور به استرسها واکنش نشون میدیم و چقدر در برابر اتفاقات بیرونی، احساس ضعف یا قدرت میکنیم. اون لحظههایی که ذهنتون خاموش بود و دلتون تپش داشت، دقیقاً همون لحظههایی هستن که بدن و ذهن دارن سیگنالهایی رو میفرستن که نیاز به توجه و درک دارن.
اون حس «کاش امروز دیر بیاد، نبینه من دیر رسیدم…» در واقع یک فکر از ترسِ مورد قضاوت قرار گرفتنه. این ترس ممکنه ریشههای عمیقتری در وجود ما داشته باشه، شاید از دوران کودکی و از تجربههایی که در اون حس پذیرفته نشدن رو داشتیم، نشأت گرفته باشه.
وقتی ما میپذیریم که این ترس در درون ما وجود داره و این ما هستیم که میتونیم این ترس رو پاکسازی کنیم، اونوقت درهای جدیدی به روی ما باز میشه. اینجا دیگه به دنبال تغییر دادن قطار یا مدیرمون نیستیم، بلکه روی قدرتمندترین ابزاری که داریم، یعنی خودمون، تمرکز میکنیم.
اینجاست که عزت نفس ما تقویت میشه، چون به جای اینکه انرژیمون رو صرف مبارزه با عوامل بیرونی کنیم، اون رو برای درک و بهبود دنیای درونمون به کار میگیریم. این نوع مواجهه با چالشها، ما رو از قربانی بودن خارج میکنه و به سمتی میبره که قدرت انتخاب و تغییر رو در دست خودمون بگیریم.
هواپونوپونو: پلی به سوی آرامش ذهنی و تغییر مسیر زندگی
جالبترین بخش داستان من اونجاست که با وجود تمام این تلخیها، یه روز با هواپونوپونو آشنا شدم. این آشنایی، نقطه عطف بزرگی در زندگی من بود. با وجود همون دیر رسیدنها و همون اضطرابها، شروع کردم به تکرار چهار جمله ساده: “متاسفم، لطفا منو ببخش، متشکرم، دوستت دارم.”
هواپونوپونو در واقع یک ابزار پاکسازی درونیه که به ما کمک میکنه الگوهای فکری و احساسی منفی رو که در ناخودآگاه ما ذخیره شدن، پاک کنیم. باور اینه که هر اتفاقی که در زندگی ما رخ میده، بازتابی از برنامهها و خاطراتی هست که در درون ما وجود داره.
وقتی شما این جملات رو تکرار میکنید، در واقع دارید مسئولیت ۱۰۰٪ تمام اون افکار، احساسات و خاطرات ناخواستهای رو که در درونتون فعال شده بودن، به عهده میگیرید. اون اضطراب دیر رسیدن، اون ترس از قضاوت مدیر، و اون حس گیر کردن در یک چرخه، همه و همه بخشی از برنامههایی بودن که در ناخودآگاه من وجود داشتن.
با تکرار این جملات، من در حال ارسال درخواست برای پاکسازی این برنامهها بودم و همونطور که خودم تجربه کردم، جهت زندگی من شروع به تغییر کرد. این تغییر، نه به این معنی که قطار دیگه تأخیر نداشت یا مدیرم دیگه سوالی نمیپرسید، بلکه به این معنی که من دیگه با همون واکنشهای قبلی به این اتفاقات نگاه نمیکردم.
آرامش درونی من افزایش پیدا کرد و همین آرامش، در قالب اتفاقات طبیعی روزمره، مسیر زندگی من رو به سمتی بهتر هدایت کرد. این همون آرامش واقعی هست که با مسئولیتپذیری ۱۰۰٪ به دست میاد. هواپونوپونو به ما یاد میده که چطور با پاکسازی درون، نه تنها خودمون رو شفا بدیم، بلکه دنیای اطرافمون رو هم تغییر بدیم. این رویکرد شهودی و کاربردی، برخلاف خیلی از روشهای دیگه، پیچیدگی نداره و هر کسی میتونه با تمرین مداوم ازش بهرهمند بشه.
گامهای کوچک برای تحول بزرگ؛ آرامش واقعی رو تجربه کنید
داستان من نشون میده که برای رشد فردی و تغییر زندگی، لازم نیست حتماً اتفاقات خارقالعادهای بیفته. گاهی اوقات، همین تکرار یک تمرین ساده، همین پذیرش مسئولیت درونی، و همین پاکسازیهای کوچک روزمره، میتونن بزرگترین تحولات رو رقم بزنن. مهم اینه که ما از خودمون بپرسیم: “چه چیزی در درون من داره باعث میشه که این تجربه رو جذب کنم؟” و بعد با عشق و پذیرش، شروع به پاکسازی کنیم.
با مسئولیتپذیری ۱۰۰٪، آرامش واقعی رو تجربه کنید! این فقط یک شعار نیست، بلکه یک مسیر عملیه که میتونید همین امروز شروع کنید. چطور؟ با پذیرش کامل اون چیزی که در درون شماست. به جای اینکه در برابر مشکلات بیرونی جبهه بگیرید، نگاهتون رو به درون خودتون برگردونید. اون چهار جمله ساده هواپونوپونو میتونن نقطهی شروعی قدرتمند باشن.
حالا که شما این مسیر رو تجربه کردید، چه تمرین سادهای رو به کسانی که در موقعیتهای مشابه شما هستن، پیشنهاد میکنید؟ به نظر شما، چطور میشه این حس مسئولیتپذیری ۱۰۰٪ رو در زندگی روزمره بیشتر نهادینه کرد تا آرامش واقعی رو تجربه کنیم؟
تمرین توکل کردن . مسئولیت پذیری صد در صد یه کم زمانبره . از اون راحت تر اینه که بگم اوکی من ترس دارم، اضطراب دارم، من حس ضعیف بودن دارم اشکالی نداره من اینطوری ام ولی خدایا همه رو به تو می دم تا تو برام درستش کنی . میگم توکلت علی الله یا میگم خدایا دوستت دارم ممنون که برام درستش میکنی. قبل از اینکه با مفهوم هوآ… آشنا بشم یعنی دقیقا 25 سال پیش من با این روش یعنی با روش سپردن به قدرت برتربرچسب های چسبناک رو از روی خودم باز میکردم . ولی الان روش… ادامه دیدگاه
سلام استاد! چقدر خوب نوشتید . دقیقا همینه . ممنون