یکی از سوالایی که خیلی از ماها توی مسیر خودشناسی از خودمون میپرسیم، اینه که:
«چطوری از یه اتفاق تلخ مثل خیانت، درس بگیریم؟ و اصلاً چطور بفهمیم که ریشهش توی درون خودمون چیه؟»
سوال مهمیه. چون خیلی از تجربههای دردناک زندگی مثل خیانت، نهتنها احساساتمون رو درگیر میکنن، بلکه یه جورایی انگار یه زخم قدیمی رو دوباره باز میکنن. ولی سؤال اصلی اینجاست:
آیا اون آدم باعث این رنج شد؟ یا یه چیزی درون ما بود که این ماجرا رو جذب کرد؟
از بیرون به درون نگاه نکنید، از درون به بیرون نگاه کنید.
ما معمولاً بعد از یه تجربه دردناک سریع میریم سراغ تحلیل اتفاق و رفتار طرف مقابل. ولی اگه بخوایم رشد کنیم، مسیر یه چیز دیگهست. باید برعکس بریم؛
یعنی بهجای اینکه بگیم:
«چرا اون این کارو کرد؟»،
بپرسیم:
«من چی درونم داشتم که این اتفاق برام جذب شد؟»
اینجا دیگه بحث فقط در مورد خیانت نیست. هر تجربهای که تو رو تکون داده، یه جور پیام از ناخودآگاهته. اون اتفاق یه «کد پنهان» توی ذهنتو فعال کرده؛ کدی که از قبل توی سیستمت بوده و حالا با یه تریگر (مثلاً خیانت) ظاهر شده.
روش خودنگاهگر: آینهای برای دیدن ناخودآگاه
برای اینکه بتونید ریشههای درونیتون رو کشف کنید، باید وارد یه فضای صداقت و مشاهده بشید. یه روش حرفهای برای این کار، نوشتن خودنگاهگرانهست. یعنی چی؟ یعنی:
- یه دفتر بردارید.
- این جمله رو بالای صفحه بنویسید:
«اگه من ۱۰۰٪ مسئول این اتفاقم، چی درونم باعث جذبش شده؟» - بعد فقط بنویسید. بدون سانسور. بدون قضاوت. بذارید ناخودآگاهتون خودش رو روی کاغذ بریزه.
ممکنه اولش گیجکننده باشه، ولی یهکم که جلو برید، میبینید یه باور قدیمی داره خودش رو نشون میده. مثلاً:
- «من لیاقت عشق واقعی رو ندارم.»
- «همیشه باید با ترس زندگی کنم.»
- یا حتی یه خاطره از کودکی که توش احساس طردشدگی داشتید…
پاکسازی: جارو کردن زخمهای پنهان
حالا که اون داده رو پیدا کردید، وقتشه پاکش کنید. اگه با روش هواپونوپونو آشنا هستید، اینجا یه نکته مهم هست:
توی همچین تجربههای سنگین، فقط گفتن سریع چهار جمله معروف کافی نیست.
باید از تکنیک پالس پاکسازی استفاده کنید:
- اون تصویر ذهنی یا خاطره رو بیارید جلوی چشمتون.
- چهار جمله رو بگید، ولی با تمرکز عمیق.
- بین هر جمله چند ثانیه مکث کنید.
- اجازه بدید اون «داده» حرکت کنه، جاری بشه و آزاد بشه…
خیانت نشونهست، نه اصل ماجرا
ماجرا فقط «اون آدم» نیست. اصل ماجرا اون زخمیه که توی ناخودآگاهمون پنهون بوده.
زخمی مثل:
- احساس بیارزشی
- ترس از تنها موندن
- یا خاطراتی که هنوز پاکسازی نشدهن
وقتی با این زاویه نگاه میکنیم، میفهمیم خیانت فقط یه سیگناله؛ یه چراغ قرمز که داره به ما میگه:
«بیا، یه چیزی توی درونت هست که وقتشه ببینیش و درمانش کنی…»
درس گرفتن یعنی دیدن خودمون در آینهی اتفاقات
در نهایت، رشد واقعی از جایی شروع میشه که مسئولیت صددرصد اتفاقات زندگیمونو بپذیریم.
نه برای اینکه خودمونو سرزنش کنیم،
بلکه برای اینکه قدرتمونو پس بگیریم.
وقتی اینطوری نگاه میکنیم، حتی سختترین اتفاقها میشن یه پل بهسمت آرامش و آزادی درونی.
پس اگه یه تجربه مثل خیانت اذیتتون کرده، ازش فرار نکنید. بش نگاه کنید. باهاش حرف بزنید. و مهمتر از همه، ازش درس بگیرید.
چون هر زخمی، یه پیام پنهون داره؛
و هر پیام، یه قدم نزدیکتر شدن به خودِ واقعیمونه…
اگه دوست دارین یه تمرین عمیق برای این نوع پاکسازی رو یاد بگیرین، حتماً یه سری به دوره مسترکلاس هواپونوپونو شخصی بزنید. اونجا مفصل در مورد این مسیر صحبت کردیم.
دوست دارین پست بعدی در مورد کدوم موضوع باشه؟
خیلی خوب بود، متشکرم