راز یک زندگی خوب توی این پست پنهانه. کدهای بسیاری توش هست که باعث میشه بتونید به دستاوردهایی که سالها در انتظارش بودید برسید.
داشتن یه زندگی خوب و عالی آرزوی هر انسانیه و من اینجا بهتون یاد میدیم که راهکار چیه و از کدهایی که بهتون میگیم چجوری میتونید استفاده کنید.
با ما همراه باشید.
زندگی خوب یعنی چی؟
در مورد زندگی خوب خیلی چیزها گفته و نوشته شده. اگه من توی ۳۶ سال فقط یه چیز یاد گرفته باشم، اینه که:
“خوب” یه مفهوم ذهنیه.
روانشناسی مثبتگرا از علم استفاده میکنه تا بفهمه چرا بعضیها شکوفا میشن و بعضیها نه. امیدواریم این مقاله بتونه یه مرجع برای ایجاد چند روش اساسی و معناساز باشه.
بیایید با بررسی نقش ترجیحات و عقاید شخصی شروع کنیم، چون تعداد کمی از مردم فلسفه یکسانی در مورد اینکه یک زندگی خوب چی هست، دارن.
ارزشهای شما نوع نگاه شخصیتون رو شکل میده. ارزشها ذهنیان و تو زمینه زندگی، هر کسی تعریف خودش رو از کلمه “خوب” داره. “خوب” به عوامل زیادی بستگی داره، مثل:
- جایی که ما زندگی میکنیم.
- چطوری زندگی میکنیم.
- تجربیات دوران کودکیمون.
- و…
اینکه بتونیم این مفاهیم رو درست درک کنیم و به کار ببریم، میتونه ما رو به سمت یه زندگی خوب هدایت کنه. هر کدوم از ما با توجه به ارزشها و ترجیحات شخصیمون، میتونیم راهی برای خلق یک زندگی خوب پیدا کنیم. این مقاله راهنمای شماست برای پیدا کردن اون کدهای طلایی و به کار بردنشون توی زندگی روزمرهتون.
با من همراه باشید و راز یک زندگی خوب رو کشف کنید!
برای چه نقاط قوت شخصیتی در خود و دیگران ارزش قائل هستیم؟
سلسله مراتب نیازهای مازلو یکی از تعریفها رو پیشنهاد میده. این طرح نیازهای مختلف انسان رو به شکل یه هرم مدلسازی میکنه که هر سطحش بر اساس سطح قبلی ساخته شده، از نیازهای فیزیولوژیکی مثل غذا و آب در پایین تا «خودشکوفایی» در بالای هرم.
با به کارگیری ایده مازلو، میشه فرض کرد که با پیشروی و بالا رفتن از هرم نیازها برای رسیدن به خودشکوفایی، نظر ما در مورد «زندگی خوب» تغییر میکنه.
مثالی برای درک بهتر موضوع
برای مثال، افرادی که نیازهاشون به امنیت برآورده نمیشه، ممکنه «زندگی خوب» رو محیطی امن با پیوندهای اجتماعی معنادار تصور کنن. با این حال، عوامل دیگه مثل ارزشها هم نقش دارن.
میشه استدلال کرد که ارزشهای شما یکی از محرکهای اون چیزیه که از نظر شما زندگی خوبه. ارزشهایی مثل قدرت، امنیت، رسوم یا خیرخواهی یه مجموعهای از اصول هستن که انتخاب یا ارزیابی ما از اعمال، رویدادها و افراد و چیزی که «در زندگی درست و مطلوب میدونیم» رو هدایت میکنن (شوارتز، 1992).
ارزشهای ما به کلمه “خوب” مفهوم میدن!
اگه امنیت یکی از ارزشهای اصلی شما باشه، نه آزادی و سفر به کشورهای عجیب، یه شغل امن ممکنه ایده شما از “زندگی خوب” باشه. یا اگه یکی از ارزشهای اصلی شما موفقیت باشه، ممکنه متوجه بشین که به طرز باورنکردنی سخت کار میکنین و از طریق کارتون معنا پیدا میکنین.
تو یه مطالعه تو کشورهای مختلف، اینگلهارت و کلینگمن (2000) دریافتن که نوع ارزشهایی که افراد دارن با شادی گزارش شده اونا ارتباطی نداره، اما تفاوت ارزش تو چیزی که اونا میگن، تو تعیین شادیشون مهمه و منعکس میشه.
تا حدی، ارزشها با هم تعیین میکنن که ما چه چیزی رو زندگی خوب میدونیم.
اما زمانی که شغل مطمئنی رو که معتقدیم مطلوبه، داشته باشیم، آیا واقعاً خودمون رو در حال انجام «یک زندگی خوب» میدونیم؟ چرا خیلی از مردم پس از به دست آوردن هر چیزی که میخوان، ناامید میشن؟
این نشون میده که شاید تنها داشتن چیزایی که میخوایم کافی نباشه. راز یک زندگی خوب شاید در این باشه که علاوه بر رسیدن به اهداف مادی، به نیازهای روحی و روانیمون هم توجه کنیم و در نهایت به خودشکوفایی برسیم.
آنچه “بهتر” است همیشه برابر “آنچه خوب است” نیست.
آیا تا حالا بین دو تصمیم گیر کردهاید چون یکی از نظر مالی منطقیتر، سالمتر یا امنتر به نظر میرسیده؟
در حالی که همه به نیازهای اساسی مثل امنیت و امنیت مالی نیاز داریم، گاهی اوقات اونچه “بهتر” به نظر میرسه، در خدمت ما برای “زندگی خوب” نیست.
گاهی اوقات، بر اساس تئوری سطح انطباق، هدفی که برای دستیابی بهش داریم، بعد از دستیابی دیگه به اندازه کافی خوب نیست (هلسون، ۱۹۶۴). تو مطالعه هلسون، فهمیدن که چون مردم به بهتر شدن وضعیت مالی، شغل بهتر، خانه بزرگتر و غیره میرسن، احساس ماندگاری این شرایط خوب رو نخواهند داشت.
“خوب” مقایسه خودمون با بقیه هست!
تام و دیزی بوکانان توی گتسبی بزرگ یا مادام بواری توی مادام بواری رو تصور کنید:
هرچی بیشتر به «اونچه میخواستن» میرسیدن، کمتر به اونچه نیاز داشتن، میرسیدن!
این طرحیه که ریشه توی خیلی از آثار کلاسیک و روان غربی ما داره. تو جستوجوی خودمون برای یک زندگی معنادار، مهمه که در مورد «تلههای خوشبختی» بالقوه فکر کنیم.
مقایسه اجتماعی هم نقش مهمی ایفا میکنه: ما اونچه رو که داریم نسبت به اونچه دیگران دارن رتبهبندی میکنیم.
داشتن یه شغل مطمئن خیلی خوبه و ممکنه، انواع احساسات موقت شادی رو تقویت کنه. ولی تا زمانی که یکی از دوستان شما شغل مطمئنتر و جذابتری پیدا کنه!
به عبارت دیگه «چه بهتر» گاهی دشمن «اونچه خوبه» است.
بیشتر همیشه بهتر نیست.
گاهی اوقات، وقتی که اون چیزی رو که فکر میکردیم نیاز داریم به دست میاریم، همچنان در جستجوی معنا هستیم.
بیشتر از هر چیزی، باید به دنبال چیزهایی باشیم که واقعا به ما احساس خوشبختی و رضایت میده. این چیزا ممکنه همیشه “بهترین” یا “بیشترین” نباشن، اما همونایی هستن که باعث میشن ما احساس کنیم زندگیمون واقعا خوبه.
ما در جامعهای زندگی میکنیم که کمتر در اون بیشتر است. یعنی چی؟
توی زمینه شکرگزاری و روانشناسی مثبت یه مطالعه که آیینگار و لپر (2000) انجام دادن، نشون دادن که وقتی به مردم 6 نوع شکلات یا 30 نوع شکلات برای انتخاب داده شد، کسایی که از بین 6 شکلات انتخاب میکردن، از انتخاب خودشون خوشحالتر بودن نسبت به اونایی که باید از بین 30 نوع مختلف انتخاب میکردن.
هرچی تعداد انتخابهامون بیشتر و جذابتر باشه، جایگزینهای بیشتری برای لغو انتخاب و پشیمانی داریم. به طرز عجیبی، هر چی انتخابهای بیشتری رو کنار بذاریم، بیشتر احساس فقر میکنیم (بینسوانگر، 2006).
ما همچنین از انتخابی که انجام دادیم، انتظار بیشتری داریم چون مجبور شدیم خیلی از گزینههای جذاب رو برای انتخابمون کنار بذاریم (کاست، 2012).
پس وقتی گزینههای زیاد داریم، استرس و پشیمونی بیشتری هم داریم.
در حالی که وقتی انتخابهامون محدودتر باشه، احساس رضایت بیشتری میکنیم. این نشون میده که گاهی کمتر داشتن میتونه بیشتر رضایتبخش باشه. تو دنیایی که پر از انتخابهای زیاد و متنوعه، شاید باید یاد بگیریم که با چیزهای کمتر هم میشه خوشحال و راضی بود.
کمتر، بیشتر است و داراییها جذابیت خودشون رو از دست میدهند.
یه زمانی همه دنبال جمع کردن هرچی بیشتر وسایل و دارایی بودن. فکر میکردن خوشبختی یعنی یه خونه بزرگ، یه ماشین آخرین مدل و کلی لباس مارکدار. اما کمکم فهمیدن که این همه چیز اونقدرها هم جذاب نیست. داشتن خیلی چیز باعث میشه دیگه به هیچ کدومشون ارزش قائل نشیم.
حالا دیگه خیلیا ترجیح میدن به جای خریدن یه خونه بزرگ، یه آپارتمان کوچیک اجاره کنن و با پولش برن سفر. یا به جای خریدن کلی لباس، چند تا لباس باکیفیت بخرن و ازشون خوب مراقبت کنن. اینجوری هم پولشون بیشتر توی جیبشون میمونه هم اینکه بیشتر از زندگی لذت میبرن.
یه جورایی داریم یاد میگیریم که خوشبختی رو جای دیگه پیدا کنیم. مثلاً تو تجربیا، تو روابطمون با آدمای دور و برمون و تو کارهایی که دوست داریم انجام بدیم.
خوب یعنی شکرگزاری برای داشتهها
یه جمله قشنگ هست که میگه:
“انتخاب یعنی رها کردن گزینهها و خوشبختی یعنی سپاسگزار بودن برای انتخاب شدههایت.”
یعنی اینکه وقتی یه چیزی رو انتخاب میکنیم، داریم از یه عالمه چیز دیگه میگذریم. اما اگه بابت چیزی که انتخاب کردیم سپاسگزار باشیم، احساس خوشبختی بیشتری میکنیم.
حالا این “زندگی خوب” که همه دنبالش هستیم، شاید همون چیزی باشه که دالایی لاما میگه: “بذر نیکی در خاک شکرگزاری یافت میشه.” یعنی اینکه اگه برای چیزهایی که داریم شکرگزار باشیم، احساسمون خیلی بهتر میشه.
“بذر نیکی در خاک شکرگزاری یافت میشود.” دالایی لاما
یه جمله دیگه هم هست که میگه: “معنا پیدا کن! وقتی از “من” به “ما” میروید، ذهن آرام میشه.” یعنی اینکه وقتی به جای اینکه فقط به خودمون فکر کنیم، به دیگران هم فکر کنیم و سعی کنیم برایشون مفید باشیم، احساس بهتری پیدا میکنیم.
خوشبختی یعنی پیدا کردن معنا!
خلاصه اینکه، خوشبختی یه چیز پیچیده نیست. شاید همون چیزی باشه که خیلی ساده ازش رد میشیم. با شکرگزاری، با تمرکز روی چیزهای مثبت و با کمک به دیگران، میتونیم زندگی بهتری داشته باشیم.
شکرگزاری یک احساس مثبته که میتونیم اون رو به عنوان “کیفیت شکرگزار بودن” تعریف کنیم. تمرکز بر انچه داریم به جای انچه نداریم، ارزیابی رویدادهای خنثی به عنوان مثبت است و هیچ چیز رو بدیهی نمیدونیم.
مطالعات نشون میدن که سپاسگزار بودن ما رو شادتر میکنه (Emmons & McCullough, 2003). به جای آرزوی چیزهای بزرگتر و بهتر، قدردانی برای انچه داریم ممکنه بخشی از “زندگی خوب” باشه.
این کار به سادگیِ استفاده از یک دفتر خاطرات شکرگزاری ست و نوشتن ۳ چیز خوب در هر روز است. در حالی که در اون هستین، چرا منبع چیز خوبی برای شخص دیگری نباشین؟
«معنا پیدا کن! وقتی از “من” به “ما” میروید، ذهن آرام میشه.» نیپون مهتا
در مورد پیدا کردن معنا توی زندگی، کتاب در جستجوی معنا ویکتور فرانکل رو پیشنهاد میکنم که از اینجا میتونید خلاصهاش رو مطالعه کنید:
بیشتر داشتن یا جستجو برای معنا. کدومشون درسته؟
خیلیا فکر میکنن خوشبختی یعنی یه زندگی پر از امکانات و رفاه. یعنی یه خونه بزرگ، ماشین آخرین مدل، سفرهای آنچنانی و کلی پول تو بانک. اما واقعیت اینه که خیلی از آدمایی که همه این چیزا رو داشتن، یه چیزی رو حس میکردن که پول نمیتونست بخرتش: معنا.
یه نگاهی بندازیم به زندگی ابیگیل دیزنی، نوه والت دیزنی. این خانم همه چی داشت. پول، شهرت، امکانات… اما تصمیم گرفت از این همه چیز بگذره و بره دنبال چیزی که براش مهمتر بود: کمک به دیگران و ساختن یه دنیای بهتر.
یا مثلاً لوتی لاتروس رو در نظر بگیر. این خانم یه زندگی خیلی راحت و لوکس داشت. اما وقتی با فقر و سختی مردم آفریقا آشنا شد، فهمید که چیزی از زندگی کم داره. اون چیزی که میخواست، کمک به دیگران و پیدا کردن یه هدف بزرگتر از خودش بود.
این داستانها نشون میدن که خیلی وقتا پول و ثروت نمیتونن آدم رو خوشبخت کنن. آره،
داشتن یه زندگی راحت خوبه، اما اگه این زندگی بهمون حس معنا و هدف نده، خیلی زود خستهمون میکنه.
داشتن بیشتر یا معنا؟ پاسخ: هر دو!
حالا این سوال پیش میاد که کدوم مهمتره: داشتن بیشتر یا جستجو برای معنا؟ جوابش خیلی سادهس: هر دوتا. ما هم به چیزهای مادی نیاز داریم و هم به یه هدف بزرگتر. اما وقتی این دو تا با هم ترکیب بشن، اونوقت میتونیم به یه زندگی کامل و رضایتبخش برسیم.
یعنی چی؟ یعنی اینکه ما میتونیم هم به فکر رفاه خودمون باشیم هم به فکر دیگران. میتونیم هم به کارمون برسیم هم به علایق و علاقهمندیهای خودمون. میتونیم هم پولدار باشیم هم مهربون.
در نهایت، هر کسی باید خودش تصمیم بگیره که چی براش مهمتره. اما این داستانها بهمون یادآور میشن که خوشبختی فقط تو چیزهای مادی نیست. گاهی اوقات، بزرگترین خوشبختیها اونایی هستن که با چشم دیده نمیشن.
مفهوم معنا
خیلیا دنبال یه چیزی هستن که بهشون یه حس هدف و معنا بده. انگار یه جور خالیدلی هست که با داشتن همه چی هم پر نمیشه. این حس معنا رو میشه تو خیلی چیزا پیدا کرد. مثلاً وقتی داوطلبانه به یه کاری کمک میکنیم یا وقت میذاریم برای یه هدف بزرگتر از خودمون.
بعضی فکر میکنن معنا فقط تو کارهای بزرگ و مهم پیدا میشه، اما اینطور نیست. حتی تو کوچیکترین کارها و لحظهها هم میشه یه معنی عمیق پیدا کرد. مثلاً وقتی یه فنجون چای رو با آرامش میخوریم یا وقتی به یه دوست نیازمند کمک میکنیم.
یه جمله خیلی قشنگ هست که میگه:
“اگه میتونین، کوچکترین و مهمترین زمان رو به خاطر بسپارید: لحظۀ کنونی، اکنون.”
یعنی اینکه خوشبختی و معنا رو نباید تو آینده یا گذشته جستجو کنیم. همین حالا و همین لحظه، هر لحظه میتونه پر از معنا باشه.
جوری راه برو که انگار با پاهایت زمین رو میبوسی. تیچ نات هان
اگه حواسمون باشه، هر لحظه معنا داره، زیرا حضور در لحظه جوهره وجود است. توجه ابزار قدرتمندی ست.
حضور در لحظه حال و زندگی آگاهانه
دفعۀ بعد که دوش میگیرید، سعی کنین، تمرکزتون رو حفظ کنین. آگاهانه تجربه رو کشف کنین. از آب گرم در حالی که شانههای شما رو لمس میکنه و به پایین بدن شما میریزه، لذت ببرین. صابون رو بو کنین، رنگ و شکل کفی که از میان انگشتانتون عبور میکنه رو بررسی کنین و احساس کنین که پوست شما چه حسی داره.
به صدای آب و صدایی که در برخورد با زمین ایجاد میکنه، گوش بدین. سعی کنین احساس کنین که یک قطره روی پوست شما میریزه. نفس عمیق بکشید و از در دسترس بودن این منبع گرانبها قدردانی کنین.
شما میتونین با خاموش کردن اون در حین شستن موهای خود انرژی رو کاهش بدین و در مصرف آب صرفهجویی کنین و با روشن کردن مجدد آب، آگاهانه از احساس شگفت انگیز آب گرم روی بدنتون لذت ببرید.
حتی پیش پا افتادهترین کارها رو میتونین به شدت از طریق ذهنآگاهی تجربه کنید.
با حس کنجکاوی میتونیم دنیامون رو با چشمهای متفاوت ببینیم. با این همه خوبی در یک رویداد کوچک و روزمره مانند دوش گرفتن، به زودی متوجه خواهید شد که چقدر زیبایی در زندگی وجود داره.
“در هر لحظه شما انتخابی دارین که یا شما رو به روح خودتون نزدیکتر میکنه یا از اون دورتر میکنه.” تیچ نات هان
خلاصه و نتیجهگیری در مورد زندگی خوب
به نظر میرسه «زندگی خوب» جنبههای مختلفی داره. من شخصاً عاشقِ بودن در طبیعت هستم.
حس ترس از تماشای طلوع خورشید در صبح به من احساس زنده بودن میده، زمانی که با خانواده و دوستان هستم، بسیار ارزشمند است، نوشتن در مورد روانشناسی مثبت در حالی که خورشید از پنجره میتابه، “زندگی خوب” است که دقیقاً همون لحظه جریان داره.
برای من، این چیزی ست که اهمیت داره.
تصور شما از “زندگی خوب” چیست؟ نظر خود رو در زیر بنویسید و نظرات خود رو به اشتراک بذارید.
همچنین برای درک بهتر این خوشبختی میتونید این پادکست رایگان رو هم بشنوید:
پادکست زندگی در فضای مجازی ذهن
برای عمیقتر شن موضوع
دوره هنر با شکوه زیستن
زندگی باشکوه داشتن یک هنره که باید مثل بقیه هنرها وقت بزاریم و بیاموزیم. شاید اینجور به نظر بیاد که زندگی کردن مگه نیاز به آموزش داره؟
پرورش یک گل یا گیاه نیاز به آموزش داره. برای اینکه بتونیم خیلی خوب از اون گل مراقبت کنیم و اون گل رو سالم نگه داریم ولی برای زندگی کردن، فکر میکنیم که نیازی به آموزش دیدن نداریم و ما با توجه به شرایط و موقعیتی که برامون پیش میآد میتونیم تشخیص بدیم که چه کاری رو انجام بدیم یا ندیم. در صورتی که زندگی کردن یک هنر و مهارته که باید حتماً اون رو بیاموزیم تا بتونیم باشکوه، عالی و فوق العاده تجربه کنیم.
در دورۀ هنر باشکوه زیستن، مهارتهای زندگی خوب رو کاملاً بهتون توضیح دادم. تمام باورهای بازدارنده در زمینه زندگی و زندگی کردن رو استخراج میکنیم. روی تمام این باورها کار میکنیم و در نهایت باورهای درست رو جایگزین میکنیم تا ذهن و ضمیر ناخودآگاه ما به این صورت تربیت بشه که آنچه که خوب و عالی ست رو برای ما خلق کنه تا شاهد یک زندگی فوق العاده باشیم. این دوره از سری دورههای هک واقعیت هست و بهای این دوره بسیار اندک و تقریباً رایگانه.
هنر باشکوه زیستن ( اصللح باورهایمان درباره زندگی)
دورۀ من با من ( عزت نفس)
برای تجربه و ساخت یک زندگی درست و اصولی که بتونین احساس خوشحالی و خوشبختی رو داشته باشیم نیازه که احساس لیاقت داشتن اون رو در خودمون نهادینه کنیم. خیلی از ما شاید بگیم همین خونۀ کوچیکی که دارم خوبه و از مستأجری بهتره. خیلیها همین رو هم ندارن.
در نتیجه خودمون رو شایستۀ داشتن یه خانۀ مثلاً 500 متری نمیدونیم. برای اینکه این باورهایی که در ناخودآگاه ما هستن و باعث ایجاد گفتگوهای ذهنی ما میشن و انتخابهای ما رو تشکیل میدن رو خنثی و پاکسازی کنین، بهتون پیشنهاد میکنم که در دورۀ من با من شرکت کنین.
مسترکلاس لنگرگاه آرامش
یکی از مهمترین دورههایی که به این مفهوم مرتبط هست، لنگرگاه آرامشه که توی این دوره فوقالعاده، در مورد همین خوشبخت زندگی کردن در حین رشد و پیشرفت صحبت کردم که تحول بزرگی توی زندگیتون ایجاد میکنه.
سلام.بسیار عالی مثل همیشه.
لحظه ی حال ،لحظه ی قدرت هست
ممنونم استاد 🙏🌼💚
زندگی خوب به معنای تنوع زیادی از چیزهای مختلف برای افراد مختلف است، همه ما می توانیم قبول کنیم که تحت تسلط گذشته بودن یا ترس از آینده مطمئناً بخشی از آن نیست. به جای گرفتار شدن در دام گذشته یا ترس از آینده، سعی کنید از لحظه حال لذت ببرید. هیچ کاری نمی توانید برای تغییر آنچه اتفاق افتاده انجام دهید. همچنین، آینده می تواند در همین لحظه تحت تأثیر اقدامات کنونی ما قرار گیرد. همین الان در همین لحظه زندگی کنید چرا که اینجا دقیقاً همان جایی است که باید باشید.
«زندگی خوب زندگی است که از عشق الهام گرفته شده است و توسط عقل هدایت می شود.»
برتراند راسل
تفاوت زیادی بین زندگی خوب و داشتن یک زندگی خوب وجود دارد. هر فردی که زندگی رضایت بخشی دارد، لزوما زندگی خوبی ندارد.
«نه زندگی،
بطور کل خوب، بد، زشت ، زیبا و … در این جهان دو قطبی مفهومی نسبی داره
“خوب” یک مفهوم ذهنی است.
اگه میتونید مهمترین لحظه رو به خاطر بسپارید:لحظه حال
اگه میتونین، کوچکترین و مهمترین زمان رو به خاطر بسپارید: لحظۀ کنونی، اکنون.
جوری راه برو که انگار با پاهایت زمین رو میبوسی. تیچ نات هان
تا حدی، ارزشها با هم تعیین میکنن که ما چه چیزی رو زندگی خوب میدونیم.
اگه حواسمون باشه، هر لحظه معنا داره، زیرا حضور در لحظه جوهره وجود است. توجه ابزار قدرتمندی ست
«معنا پیدا کن! وقتی از “من” به “ما” میروید، ذهن آرام میشه.» نیپون مهتا
به صدای آب و صدایی که در برخورد با زمین ایجاد میکنه، گوش بدین. سعی کنین احساس کنین که یک قطره روی پوست شما میریزه. نفس عمیق بکشید و از در دسترس بودن این منبع گرانبها قدردانی کنین.
با حس کنجکاوی میتونیم دنیامون رو با چشمهای متفاوت ببینیم. با این همه خوبی در یک رویداد کوچک و روزمره مانند دوش گرفتن، به زودی متوجه خواهید شد که چقدر زیبایی در زندگی وجود داره.
به نظر میرسه «زندگی خوب» جنبههای مختلفی داره. من شخصاً عاشقِ بودن در طبیعت هستم.