توی این پست وبلاگ میخوام راجع به موضوعی صحبت کنم که توی جلسۀ اول دورۀ گذر از نگهبانان دروازه بهش پرداختم. موضوع برون ریزی و انواع اون.
در این دوره یاد میگیریم که چجوری باید برونریزیها رو پاکسازی کنیم.
چه جوری باید مسیرمون رو ادامه بدیم و چه کارهایی باید انجام بدیم تا به هدفمون برسیم؟
این مسئله خیلی مهمه. تکتک بخشهای کوچیک یا بزرگ زندگیمون رو شامل میشه و ما میتونیم هوشمندانه و با آگاهی در هر مسیری که میخواهیم حرکت کنیم و جلو بریم.
جلسۀ اول از دورۀ گذر از نگهبانان دروازه
در این دوره به مبحث برون ریزی و انواع اون و راهکارهایی که باید انجام بدیم میپردازیم. در واقع برونریزی یک تمثیلی ست که در این دوره با عنوان نگهبانان دروازه بهش پرداختیم. تمام موانعی که در جاهای مختلف زندگی بهشون برمیخوریم و باعث میشن تا در نیمۀ راه دلسرد و ناامید بشیم و شور و شوقمون رو از دست بدیم به نوعی برونریزی هستند. ولی یا ما نمیدونستیم که اسمشون چیه و یا اصلاً نمیدونستیم که برون ریزی چیه و کی اتفاق میافته؟
تنها چیزی که میدونستیم این بود که تا یه جایی از مسیر رو میریم و بعد پشیمون و بیانگیزه میشیم و نمیتونیم ادامه بدیم. در نتیجه اون کار رو نصف و نیمه رها میکردیم.
در خیلی از کارها این اتفاقات برامون افتاده و انگار که یک دیواری وجود داره که در هر مسیری از زندگیمون که میخوایم بریم و رشد کنیم به اون دیوار نامرئی برخورد میکنیم و دوباره به نقطۀ اول برمیگردیم.
دقیقاً مثل اینکه یک مانعی وجود داره و نمیذاره که ما از یک حدی بیشتر بریم یا رشد کنیم و به پیشرفت برسیم. چیزی که نمیذاره حرکت کنیم مثل یک طنابی پای ما رو میگیره و مانع میشه و یا مثل یک صدایی مدام در ذهنمون ما رو با احساساتی مثل نا امیدی، ترس و… منصرف میکنه. گاهی یک عامل بیرونی مثل سرماخوردگی، مسافرت و یا هر چیزی که باعث بشه تا ما فقط یک بار اون کاری رو که میخواستیم انجام بدیم رو انجام ندیم.
انواع برونریزی
مثلاً ثبت نام کردیم که به کلاس موسیقی بریم برامون مهمان میاد و نمیریم و دفعه بعدش هم خوابمون میگیره یا تاکسی نیست که بریم و دیرمون میشه و یا بارون، برف و آفتاب شدید باعث میشه تا تعلل کنیم و… هر بهانه و دلیلی که باعث بشه تا ما فقط برای یکی دوبار انجام دادن اون کار رو به تعویق بندازیم. شاید یکی دوبار انجام ندادن برامون عادی باشه اما همین یکی دوبار باعث میشه تا کمکم سست بشیم و نخواهیم که دیگه ادامه بدیم.
اون نگهبانان و یا دیوارها در تمام قسمتها و بخشهای زندگی ما وجود دارن و با شکلهای مختلف مانع ما میشن که در بالا کاملاً توضیح دادم. البته گاهی هم فقط در بخشی از زندگی ما قرار دارن. مثل یادگیری زبان انگلیسی و ثبت نام کردن و ادامه ندادن که همۀ ما تجربه کردیم.
در جلسۀ اول این دوره یعنی گذر از نگهبانان دروازه توضیح دادم که وقتی که میخواهیم کاری رو شروع کنیم یا مهارتی رو یاد بگیریم مثل کلاس زبان رفتن یا ورزش کردن و… ما با شور و شوق زیاد ثبت نام میکنیم و کلاس میریم و با کلی اشتیاق چند ترم میخونیم ولی بعد رها میکنیم. یک ماه، دو ماه، شش ماه و… میگذره و دوباره پشیمون میشیم و مجدد ثبت نام میکنیم و باز رها میکنیم و این پروسه همچنان ادامه داره و ما نمیدونیم که چرا نمیتونیم ادامه بدیم.
چرا چنین اتفاقاتی رخ میده؟
همونطوری که گفتم عوامل مختلفی وجود داره؛ مثل دلسردی، ناامیدی و یا احساس درونی مثل تمایل نداشتن و… وقتی به اون دیوار نامرئی برخورد میکنیم، هر چیزی میتونه مانع ما باشه و باعث بشه تا توقف کنیم و ادامه ندیم.
در مسیر خودشناسی که به روش هواپونوپونو انجام میدادم، متوجه شدم که این دیوار نامرئی وجود داره و نمیذاره که پا رو فراتر بذارم و بعدها متوجه شدم که نام این دیوار نامرئی و نگهبانان دروازه، برونریزی ست. انگار ما یک دایرۀ امنی داریم و باید در تمام طول عمرمون در این دایرۀ امن زندگی کنیم و اگه بخوایم از محدودهای که ذهن برامون تعریف کرده، خارج بشیم به دیوار نامرئی برخورد میکنیم و نمیتونیم ادامه بدیم.
مثالی برای درک بیشتر موضوع
مثلاً ماهی ۲ میلیون درآمد داریم. هر وقت که سعی میکنیم کاری انجام بدیم تا بتونیم درآمدمون رو افزایش بدیم، شاید یه مدتی موفق بشیم، اما دوباره برمیگردیم سر نقطۀ اول و به همون ماهی دو، سه میلیون تومان میرسیم. انگار که یک سقفی داره و نمیتونیم درآمدمون رو بیشتر کنیم.
مثلاً ذهنمون از ۲ تا ۵ میلیون تومان درآمد در ماه رو قبول میکنه و بیشتر از اون رو نمیتونه بپذیره. در نتیجه درآمد ما حول و حوش این مبلغ هست و بیشتر نمیشه. حتی اگه درآمدمون بیشتر هم بشه، نمیتونیم نگه داریم و خرج میکنیم و در نهایت به همون ماهی ۲ میلیون میرسیم که دایره امن ماست. چون ذهنمون اونجوری احساس راحتی و امنیت میکنه و وقتی که پولمون به همون میزانی که همیشه داشتیم میرسه، خیالش راحت میشه و دیگه با ما کاری نداره. بعد از این اتفاق دیگه از گفتگوهای ذهنی خبری نیست که مثلاً این رو بخر یا برو اونجا. چرا پولت رو نگه داشتی؟ ازش لذت ببر. دنیا دو روزه، خوش باش. برو خرج کن و لذت ببر و یا قرضت رو بده و…
نگهبانان نامرئی دروازه
در جلسۀ اول توضیح دادم که در هر مسیر خودشناسی یک سری دیوار و نگهبان نامرئی دروازه وجود دارن. این موانع و دیوارها اجازه نمیدن که ما از محیط امنی که برای خودمون تعریف کردیم خارج بشیم. این تعریف به خاطر برنامهها و باورهایی ست که از کودکی در ذهن و ضمیر ناخودآگاه ما ثبت و ذخیره شدن. در تمام حوزهها مثل حوزۀ روابط و… هم به همین صورته.
مثلاً ما این باور رو داریم که نمیتونیم وارد یک رابطه سالم و درست بشیم و یا با هر کسی که وارد رابطه میشیم آدم درست و خوبی نیست و ما رو اذیت میکنه. انگار که یک دیواری وجود داره و اجازه نمیده که رابطۀ خوب رو تجربه کنیم.
در تمام جنبههای زندگی میتونیم مثالهایی رو بیاریم که هر وقت خواستیم پیشرفتی داشته باشیم بنا به هر دلیلی نتونستیم و در نهایت به اون دیوار برخورد کردیم. در نتیجه نتونستیم از محیط امن خودمون که ذهن برامون تعریف کرده خارج بشیم. چونکه اون دیوارهای نامرئی یا نگهبان نامرئی دروازه اجازه نمیدن که ما رشد کنیم و از یک پلهای بالاتر بریم.
در واقع هر چیزی که نمیذاره ما رشد کنیم و به سمت پیشرفت و موفقیت بریم و به اون دیوار میخوریم و برمیگردیم؛ یعنی ما گرفتار برونریزی شدیم. این داستان در تمام جنبههای زندگی ما مصداق پیدا میکنه.
ما نمیدونیم که چرا و به چه علتی ست که نمیتونیم مثلاً به کلاس زبان بریم و یا کلاس زبان رو تموم کنیم و یا ورزش رو ادامه بدیم و یا هر کلاس و هدفی رو که داریم به نتیجه برسونیم. اگه به نتیجه هم برسونیم، نمیتونیم ازشون استفاده کنیم و بهرهمند بشیم.
به اصطلاح قاب میکنیم و میزنیم به دیوار.
نمیدونیم که چرا مثلاً همین دورههایی رو که تهیه کردیم رو نمیتونیم گوش بدیم و یا اگه گوش میدیم مدام حواسمون پرت میشه و فکرمون به جاهای دیگه میره و یا باز اگه گوش بدیم نمیتونیم در زندگیمون به کار ببریم. برای تمرین کردن مدام امروز و فردا میکنیم و نمیذاریم تا در ذهنمون نهادینه بشه.
اصطلاح از شنبه این کار رو میکنم دقیقاً به خاطر همین برون ریزیها سر زبونها افتاده.
مسیر پاکسازی و خط قرمزهای ذهن
بسیاری از شما عزیزان میگید که من پاکسازی رو شروع کردم و چند ماهی هم هست که ادامه میدم اما یکسری از اتفاقات میافته و من نمیتونم دیگه ادامه بدم و رها میکنم. اینجاست که به اصطلاح به دیوار نامرئی یا نگهبانان نامرئی دروازه برخورد میکنید. این موانع در تمام حوزهها و بخشهای زندگی ما هستند.
در هر زمینهای که بخوایم تغییر کنیم با یکسری موانع مواجه میشیم. چون ذهن دوست داره در محیط امن خودمون بمونیم و تغییر نکنیم. وقتی که مقاومت میکنیم و میخواهیم تحت هر شرایطی تغییرکنیم و به رشد و پیشرفت برسیم با برونریزیها مواجه میشیم . برونریزیها در بیشتر موارد جلوی ما رو میگیرن و نمیذارن که ادامه بدیم.
در جلسۀ اول از دورۀ گذر از نگهبانان دروازه معنی برون ریزی رو توضیح دادم که محدودیتها و دیوارهای نامرئی در هر مسیری از رشد و پیشرفت رو برونریزی میگیم.
در هواپونوپونو هم برونریزی وجود داره چون اساس هواپونوپونو پاکسازی درون و ضمیر ناخودآگاه ماست از هر آن چیزی که باعث شده تا نتونیم یک زندگی درست و اصولی، یک رفتار مناسب و اخلاق پسندیده و رو تجربه کنیم. هواپونوپونو برای اینه که ما بتونیم درست و اصولی زندگی کنیم.
در تمام دورها و خصوصا این دوره که از سری دورههای زندگی با هواپونوپونو هست، تمام توضیحات ما مربوط به تکنیک و روش هواپونوپونوست. ما در تمام بخشهایی که بخوایم رشد کنیم، برونریزی داریم اما چون تکنیک و روش ما هواپونوپونوست در این خصوص بیشتر توضیح میدیم.
راهکار چیه؟
شناخت درست باعث میشه تا نگاه ما نسبت به مسیر و تمام چالشها و موانعی که ممکنه وجود داشته باشه مثل دلسردی، بیانگیزه بودن، ناامیدی و…تغییر کنه. وقتی شناخت داشته باشیم اون شناخت تبدیل به ایمان در وجود ما میشه و اون ایمان مثل یک ستونی ست که ما رو در مسیرمون نگه میداره.
همۀ ما خیلی از کارها رو نصفه و نیمه رها کردیم، چون نمیدونستیم که چه جوری باید با موانع برخورد کنیم؟
در مواقعی که موانع و چالشها در مسیر ما وجود دارن چه کارهایی رو باید انجام بدیم؟
اما حالا که فهمیدیم و میدونیم که دیوار نامرئی یا نگهبانان نامرئی دروازه وجود دارن و به چه علت مانع ما میشن بهتر میتونیم اونا رو از سر راهمون برداریم.
توضیحات تکمیلی
باورهای قدیمی ما نمیخوان که از بین برن و نابود بشن بنابراین بسیار مقاومت میکنن تا زنده بمونن. این مقاومت باعث برونریزی میشه. مثلاً با دوستمون سر یک موضوعی که تفاهم نداریم بحث میکنیم. کاری با این موضوع نداریم که ممکنه ما اشتباه بگیم و حق با دوستمون باشه. فقط میخوایم به اون چیزی که اعتقاد داریم دفاع کنیم. اگه نتونیم دلیل قانع کننده بیاریم یا بنا به هر دلیلی دوستمون قانع نشه، عصبی میشیم. این عصبانیت یعنی برونریزی.
در مورد پاکسازی کردن هم دقیقاً همینه. ما پاکسازی میکنیم دچار برونریزی میشیم و به اسم حالم بده، سرم شلوغه، وقت ندارم، یادم رفت، پاکسازی کردم دعوامون شد، مریض شدم و… ادامه نمیدیم. اگه بدونیم که چجوری باید با برونریزی کنار بیاییم خیلی راحت تمام این موانع رو رد میکنیم.
برای تهیۀ این دوره اینجا رو کلیک کنید
خیلی خوب بود مرسی
همش دیواره خدایا مرا هدایت کن و موانع را از سر راهم بردار-آمین
سپاسگذارم ازین پست زیبا و مفید
عالی بود
متاسفم لطفا مرا ببخش متشکرم دوستت دارم
عالی بود
نور بر شما❤️
بیشتر کارهایی که تو زندگیم انجام دادم آخرش نیمه کاره رها کردم با یه سری مقاومت های درونی روبرو شدم که کلا قیدشو زدم الان متوجه شدم که اونم میتونم با هواپونوپونو حلش کنم سپاس فراوان از استاد گرامی🌹🌹🌹🌹
عالیه
من همیشه توی زندگیم زیاد از این شاخه به اون شاخه رفتم و همیشه از ترس اینکه مبادا نتونم توی فلان کار عالی بشم ازش دست کشیدم و سراغ چیز جدیدتری رفتم و الان متوجه شدم تمام اون ترس ها و نتونستن ها برون ریزی بوده و من راه مقابله باهاش رو بلد نبودم .
خدا رو شکر بخاطر دریافت و درک این آگاهی ها.
سپاس عالی بود🙏🙏🙏
مطلب جالب و آموزنده ای بود عبارت نگهبانان دروازه از نظر من اصطلاح جالب و مبهمی بود اما با خوندن متن بالا این ابهام رفع شد سپاس
بسیار عالی . سپاس 💐