تا به حال فکر کردین که چقدر با خودتون هماهنگ هستید؟
این در مورد آخرین ترندها یا سرگرمیهای محبوب نیست، بلکه مربوط به لحظاتی ست که واقعاً در زندگیتون “تجربه کردید.”
خودآگاه بودن به این معنی ست که متوجۀ چیزهایی در مورد خودتون میشید که دیگران و خودتون نمیدونستید.
بیایید ببینیم که آیا این 10 تجربه رو در زندگیمون تجربه کردیم، یا انجام میدیم یا خیر.
اگر در زندگیتون این کارها رو انجام میدید یعنی بیشتر از اون چیزی که فکر میکنین در مراحل بالای خودآگاهی هستید.
1. خودتان رو منظم چک میکنین
در حالی که اکثر مردم روزشون رو بدون فکر کردن در مورد احساسشون و یا اینکه چرا به شیوهای خاص واکنش نشون میدهند، طی میکنن، شما توقف و تفکر کردن در مورد افکار، احساسات و رفتارهای خود رو به عادت تبدیل میکنین.
خواه یک استراحت پنج دقیقهای باشه یا مرور کل روزتون قبل از خواب، از خودتون سؤالاتی رو میپرسین: “چرا حرف فلانی من رو آزار داد؟” یا “چه چیزی من رو در مورد اون حرف فلانی خوشحال کرد؟”
با درک «چرایی» احساسات و اعمال خود، فقط واکنش نشون نمیدید، بلکه فعالانه باهاش درگیر هستید و خودآگاه این کار رو میکنین.
این روال چک کردن خودتون به این معنی ست که شما با دنیای درونی خود در تماس هستید و این نشونۀ بزرگی از خودآگاهی ست.
2. پذیرش اشتباهات (چه در حضور دیگران، چه در حضور خودتان)
زمانی که ناهار همکارتون رو اشتباهی از یخچال دفتر برداشتید و فکر میکردید مال شماست رو به یاد میآرید؟
به جای اینکه فقط شانه بالا بیاندازید و امیدوار باشید که متوجه نشوند، یادداشتی گذاشتید و پیشنهاد عوض کردنش رو دادید.
چرا؟
زیرا شما از آن دسته افرادی هستید که وقتی کار اشتباهی انجام دادید، احساس ناراحتی میکنین، حتی اگه هیچ کس ازش اطلاعی نداشته باشه.
شما از انرژی اعمالتون آگاه هستید و به مسئولیت پذیری اعتقاد دارین.
این رفتار شما به خاطر ترس از گرفتار شدن نیست؛ بلکه میخواهید به درستی و صداقت وفادار باشید و آرامش درونیتون رو حفظ کنین.
تشخیص و پرداختن به کوچکترین کارهای اشتباه با نیت بهبود رفتارهای خودتون، نشون میده که عمیقاً با ارزشها و روحتون در ارتباط هستید، که نشونهای واضح از بودن در مراحل بالای خودآگاهی است.
3. به دنبال نقد شدن میگردید… و به نقدهای سازنده و درست گوش میدید
همۀ ما دوستی رو داریم که پس از درخواست مشاوره و راهنمایی و دریافت، کاملاً برعکس عمل میکنه، درسته؟
اما شما نه.
وقتی به دنبال بازخورد هستید – چه در مورد لباس جدید، یک پروژه در محل کار و یا یک تصمیم شخصی – به این دلیله که واقعاًً میخواهید نظرات دیگران رو بشنوید.
شما از انتقاد سازنده ابایی ندارین، و حتی اگر بازخورد کمی به شما وارد بشه، در موردش فکر میکنین.
میدونید که رشد از دیدگاههای متفاوت میآد.
شما برای نظرات دیگران به عنوان راهی برای انعکاس انتخابها و رفتارهای خود ارزش قائل هستید.
این در مورد جستجوی اعتبار نیست؛ در مورد گسترش درکتون و اطمینان از اینکه در محفظه پژواک افکار خود به دام نمیافتید است.
این باز بودن در برابر انتقادهای درست و سازنده دیگران، گواهی واقعی بر سطح بالای خودآگاهی شماست.
4. وقتی حسادت دارین، رشد کردن رو انتخاب میکنین
حسادت احساسی نیست که کسی دوست داشته باشه بهش اعتراف کنه.
وقتی همکارتون ارتقای شغلی رو دریافت میکنه که شما آرزوی اون رو داشتید یک فشار ناراحت کننده در گلوتون به وجود میآد.
در حالی که بسیاری از افراد احساس حسودی کردن رو در خودشون دفن میکنن و سعی میکنن، لبخند بزنند و آن احساس حسادت رو زیر فرش پنهان میکنن ولی شما این کار رو نمیکنین. در عوض، با اونا میشینید، صحبت میکنین و در عین حال که با صداقت احساس خودتون رو بیان میکنین، اون رو هم تصدیق میکنین.
چرا؟
زیرا شما تشخیص می دید که این احساسات، هر چقدر هم که دردناک باشن، بخشی از انسان بودن هستن و همه این لحظات رو تجربه میکنن.
با رو به رو شدن با حسادت، به خودتون این فرصت رو میدید که ریشههای اون رو کشف کنین. شاید به وجود اومدن این حسادت نشونهای برای ارتقاء و جنبهای از زندگیتون یا بالا آمدن بخشی از گذشتهتون باشه که نیاز به بازبینی یا درمان داره.
همچنین شاید این تلنگری باشه برای قدردانی از آنچه دارین. اما در هر صورت، احساسی رو که بیشتر آدمها آن رو منفی میدونن، شما اون رو به پلهای برای رشد و درک بهتر و بیشتر از خودتون تبدیل میکنین.
این صداقت ناب با خودتون و توانایی رویارویی با بخشهای نه چندان خوشایند خودتون، نشونۀ عمیقی از خودآگاهی ست.
5. پذیرش تغییر، حتی زمانی که ترسناک به نظر میرسه
لحظهای که در دوراهی تصمیمگیری زندگیت ایستادهی رو یادت میآد؟
شاید یک پیشنهاد شغلی وسوسه انگیز در یک شهر جدید، پایان دادن به یک رابطه طولانی مدت یا تصمیم به بازگشت به مدرسه پس از سالها بوده باشه.
برای بسیاری، بزرگی چنین تغییراتی میتونه فلج کننده باشه. چسبیدن به چیزهایی که برای ما آشنا هستند آسانتر است، حتی اگر ناکامل باشه.
اما تو، همیشه در تلاش برای شناخت هر چه بیشتر خودت، نفس عمیقی میکشی و تغییر رو انتخاب میکنی.
متوجه شدی که تغییر، هر چقدر که میتونه دلهرهآور باشه، فرصتی برای یادگیری بیشتر درباره خود است.
با به چالش کشیدن حاشیه امن خودتون و پرسیدن، “من در این سناریوی جدید چه کسی هستم؟” همچنان به اصلاح و بازتعریف درک خود از خودتون ادامه میدید.
پذیرفتن تغییر به این معنی نیست که شما نترس هستید، بلکه به این معنی ست که میل شما برای خودآگاهی و رشد، بیشتر از اون ترس است.
6. زمانی که حالتان خوب نیست آن حال خوب نبودن را میپذیرید
هر روز آفتاب و رنگین کمان نیست. لحظاتی هست که احساس ناراحتی، غرق شدن، غم و… رو داری.
در حالی که جهان اغلب مانترای «همیشه مثبت باش!» رو دائم تکرار میکنه و شما هم به دنبال آن وانمود نمیکنین که همه چیز خوب است، در حالی که اینطور نیست.
به خودتون اجازه میدید بدون قضاوت کردن خودتون و یا احساس نیاز به نمایش، بگید: «امروز حالم خوب نیست».
این جملۀ ما به معنی غوطه ور شدن در غم نیست، بلکه در مورد پذیرش احساساتتون است.
شما میدونید که صمیمیت با خودتون اولین قدم برای درمان و یافتن راهحل است.
این تصدیق صریح وضعیت عاطفی شما، بدون پوشش یا انکار، نشونۀ مستقیمی از بالا بودن سطح خودآگاهی شماست.
7. لذت بردن از زمان خلوتتان بدون احساس تنهایی کردن
در دنیایی که اغلب برونگرایی و مشارکت اجتماعی دائمی رو جشن میگیره، ترجیح دادن اینکه با خودتون تنها باشید کمی غیرمتعارف است.
با این حال، متوجه شدید که فوقالعادهترین لحظات زندگی شما زمانی اتفاق میافته که تنها هستید، بدون صحبتها و تأثیری از دنیای بیرون. در حالی که بسیاری خلوت رو با تنهایی یکی می دانند، شما آن رو متفاوت میبینید.
برای شما، خلوت کردن با خود یک فرصت طلایی برای دروننگری و شارژ مجدد است.
در این لحظات آرام – شاید در حین نوشیدن چای در بالکن یا پیاده روی انفرادی – است که با افکار، ایده ها دست و پنجه نرم میکنین و حتی با چالشهای شخصی روبرو میشید.
شما متوجه شدید که گاهی برای درک واقعی خود، باید از جمع و شلوغی فاصله بگیرید.
این رویکرد غیر شهودی برای کشف خودتون و صلح با خودتون، نشونه ای منحصر به فرد از سطح بالای خودآگاهی شماست.
8. دانستن اینکه چه زمانی باید از یک موقعیت گرم عقب نشینی کرد
در گرماگرم بحث یا در طول یک بحث پرشور، احساسات بالا میرن و پر هیجان میشن.
در این لحظات غریزه اکثر مردم اینه که روی نقطه نظرشون محکم باقی بمونن و از دیدگاهشون دفاع کنن و بحث رو به جلو پیش ببرن که اغلب منجر به تشدید تنش میشه.
اما شما؟ شما بر هنر عقب نشینی مسلط هستید.
این در مورد پذیرش شکست یا نشون دادن ضعف نیست. در عوض، میدونید که گاهی اوقات بهترین راه برای پردازش و واکنش مؤثر، مکث لحظهای ست.
با حذف خود از موقعیت اضطرار، فضایی رو برای وضوح و تأمل فراهم می کنین.
ممکنه برای دیگران این عقب نشینی معکوس به نظر برسه اما این عقبنشینی عمدی اغلب به نتایج بهتری منجر میشه و به شما اطمینان میده که از یک مکان درک درست و پختگی به جای احساسات خام، به شرایط پاسخ میدید.
این توانایی کنار گذاشتن نفس به خاطر وضوح، نشونۀ قابل توجهی از افزایش خودآگاهی ست.
9. اعتراف به زمانی که خودتان را دوست ندارید
امروزه صحبتهای زیادی در مورد عشق به خود وجود دارد، با مقالات و پستهای بیشماری که از ما میخواهند بدون توجه به هر چیزی خودمان رو دوست داشته باشیم.
اما اگر با خود بیرحمانه صادق باشیم: روزهایی هستند که به خودتون در آینه نگاه میکنین و احساس عشقی به خودتون ندارین.
روزهایی که به خودتون شک دارین، زمانی که اشتباهات گذشته روی دوشتان سنگینی میکنن، یا زمانی که به سادگی احساس بیلیاقتی و بیارزشی میکنین.
در حالی که برای بسیاری از افراد، این احساسات ممکن است پشت جملات تأکیدی مثبت پنهان میشن و سعی میکنن که خودشون متقاعد کنن که به خودشون عشق دارن. ولی شما از این لحظات تاریک دوست نداشتن خود ابایی ندارین.
شما اونا رو تصدیق میکنین، با اونا مقابله میکنین و به خودتون اجازه میدید تا عمق کامل اون درد رو احساس کنین.
جون که میدونید تنها با رویارویی با این احساسات میتونید واقعاًً منشأ اون رو درک کنین و به سمت بهبودی حرکت کنین.
این رابطه بدون فیلتر با خودتون باعث میشه تا در آن بالا بودنها و پایین بودنهای خودتون به خودتون عشق بدین و خودتون رو بپذیرید که این کار سطح عمیقی از خودآگاهی و شجاعت شما رو نشون میده.
10. شناخت تأثیر تجربیات گذشته
شما خودتون رو گرفتار کردین – به موقعیتی واکنش نشون می دید که کمی بیش از حد یا شاید به طور غیرقابل توضیحی احساسی به نظر میرسید.
به جای اینکه اون رو پاک کنین، مکث کردین و حالا از خودتون بپرسید: “چرا من چنین واکنشی نشون دادم؟”
متوجه میشید که ریشه این واکنش ها به تجربیات گذشته برمی گردد.
شاید یک حادثه دوران کودکی، یک رابطه قدیمی، یا یک شکست فراموش شده که ناخودآگاه برداشتها و رفتارهای شما رو شکل داده.
در حالی که زندگی در سطح سادهتر هم هست، اما شما عمیقاً شیرجه میزنید و درک میکنین که این سایههای گذشته میتونه در زمان حال شما تأثیر بذاره.
با شناسایی و تصدیق تأثیری که تجربیات گذشته ممکن است بر شما داشته باشه، نه تنها برای درک خود، بلکه برای رهایی خود از زنجیرهای نادیده هم قدم برمی دارین.
این سفر به گذشته، حتی زمانی که ناراحت کننده ست، گواهی بر تعهد شما به خودآگاهی و رشد است.
برای عمیقتر شدن موضوه و به مراحل بالاتر آگاهی رفتن
برای بالاتر رفتن مراحل خودآگاهی، اگر دوست داشتید میتوانید از گامهای رایگان و غیررایگان خودآگاهی با یاسین رحمانی استفاده کنین که در صفحه نقشه راه خودشناسی میتوانید این قدمها رو ببینید:
خیلی مطالب باارزشی بود✨️
شکرگزارم
خدایا شکرت بخاطر این آگاهی 👍🙏💐
بسیار عالییی
ممنونم از شما
بسیار عالی ممنونم از مطالب ارزشمند شما
بسيار عالي بود. ممنون از شما استاد عزيز🌺🌺🌺
مورد دوم رو من همیشه خیلی زیاد باهاش مواجه هستم و فکر میکردم مشکلی دارم که انقدر از کوچکترین کاری دچار عذاب وجدان میشم حتی از کاغذ زباله ای که ناگهان از دستم میفته روی زمین که چرا آشغال ریختم تو خیابون الان فهمیدم که نشونه خوبیه اتفاقا
ممنون استاد عزیز از در اختیار قرار دادن این مطالب ارزشمند❤️
سپاس از شما استاد
سپاس🌹
نکات بسیار ارزنده و ضروری در این متن ارائه شده، سپاس
درود و سپاس❤️