در این مقاله میخواهیم در خصوص ترس و ترس از دست دادن صحبت کنیم. دو موضوع مهمی که در مجموعه ابزارهای کمکی هواپونوپونو به صورت یک فایل جداگانه طراحی و تولید شده.
ریشۀ تمام مشکلات ترس و استرس هست. در مقالۀ قبلی راجع به استرس و اضطراب صحبت کردیم و بسیاری از گرههای ذهنیمون رو باز کردیم. در این مقاله راجع به ترس و به خصوص ترس از دست دادن توضیح میدیم.
میدونیم که به هر چیزی انرژی بدیم از اون دست چیزها در زندگی ما نمود پیدا میکنه. ترس یکی از احساسات قوی هست که با کمی تمرکز و توجه میتونه هر چیزی رو تقویت و خلق کنه.
ترس مثبت
به همین دلیل ما انواع ترس رو در زندگیمون تجربه کردیم. همۀ ترسها بد و منفی نیستند. بسیاری از ترسها لازم هست تا بقای ما به خاطر نیفته. مثل ترس از حیوانات وحشی، ترس از اجسام خطرناک مثل برقگرفتگی، لب پرتگاه ایستادن، رانندگی با سرعت غیرمجاز و همچنین ترس از سرقت برای اینکه بتونیم از مال و ثروتمون محافظ کنیم و … موارد بسیار دیگه که اگه بهش اهمیت ندیم باعث میشه تا جان و مالمون به خطر بیفته.
ترس بازدارنده
زمانی ترس خطرناک و مشکل ساز میشه که به افراط کشیده بشه و ما رو دچار شک و وسواس کنه.
تمام احساسات منفی به هم مرتبط هستند. وجود یک احساس باعث خلق احساس منفی دیگه میشه به همین دلیل وقتی ما یک حس منفی رو پاکسازی میکنیم ممکنه همزمان چندین مشکلمون حل و برطرف بشه.
چرا میترسیم
به مواردی که باعث ترستون میشه دقت کنید.
مثلاً ترس از بیماری، ترس از دست دادنِ همسر، ثروت و… موارد بیشماری وجود داره که ممکنه بابت از دست دادنشون بترسیم و همین عامل باعث بشه تا نتونیم از انچیزی که داریم لذت ببریم.
در دورۀ رایگان شکرگزاری یاد گرفتیم که شکرگزاری یعنی اینکه از داشته هامون لذت ببریم. همین که بابت چیزی که داریم خوشحالیم و قدرش رو میدونیم یعنی شکرگزار اون نعمت هستیم.
حالا از جنبۀ دیگه موضوع رو بررسی کنیم.
بابت چیزی که داریم نگرانیم و نمیتونیم شاد باشیم. وقتی شاد نیستیم یعنی نگرانیم یا ناراحتیم. مثلاً ناراحتیم که این همسر منه نکنه من رو ترک کنه. در ظاهر شاید نشانۀ علاقه و عشق باشه اما در پس موضوع نگرانی از بابت بودنش هست. چون همسر من هست من نگرانم که از دستش بدم. اگه همسرم نبود نگران نبودم.
با خودمون رو راست باشیم. وقتی که نگرانیم و از بابت داشتن چیزی میترسیم حتماً ان چیز رو از دست خواهیم داد.
کفر، نعمت از کَفَت بیرون کند
دلیل اینکه به چیزی یا کسی وابسته میشیم و رابطهمون بهم میخوره یا نمیتونیم اون چیز رو داشته باشیم همین ترس و نگرانی بابت داشتنشون هست.
متأسفانه به ما اشتباه توضیح دادند. از بچگی شنیدیم که دنیا حسوده و اگه چیزی رو دوست داشته باشی ازت میگیره. یا عشق و عاشقی تو کتابه و در دنیای واقعی نمیتونیم همیشه عاشق بمونیم چون از دستش میدیم.
دنیا حسود نیست. خیلیها سالهای سال عاشقانه کنار هم زندگی کردن. چون نگران نبودن. نمیترسیدن که از دست بدن. تمرکز و توجهشون رو عشق بود نه از دست دادنِ چیزی یا کسی و جدایی و…
ترس باعث میشه تا هر چیزی انرژی بگیره و تقویت بشه.
از دلایل دیگه برای ترس از اینکه چیزی رو از دست بدیم عزت نفس هست.
وقتی که من خودم رو لایق عشق و سلامتی و ثروت بدونیم در هر خانوادهای باشیم و در فرهنگ و جامعهای بزرگ شده باشیم تمام چیزهای خوب رو به زندگیم دعوت میکنم. اسم این کار شانس نیست. بلکه باورهای درست و سازنده هست. باورهای درست در مورد عزت نفس و احساس خود ارزشمندی. من با ارزشم و در نوع خودم بهترینم بنابراین همسرم مرا بسیار دوست خواهد داشت چون من لایق عشق هستم.
بخشیدن و گسترش دادن
طبق قانون تخلیه یا خلاء باید فضا رو برای چیزهای جدید و نو فراهم کنیم تا بتونیم جذب داشته باشیم. در مورد ثروت میدونیم که باید ببخشیم تا بتونیم دریافت کنیم.
اما در مورد عشق و روابط به چه صورته؟
با عشق دادن به دیگران ما به تمام موجوداتی که در جهان هستند عشق و محبت میدیم. یکی از قوانین جهان هستی قانون یگانگی هست. به این صورت که تمام انسانها از یک روح واحد هستند درنتیجه وقتی من به شما محبت میکنیم گویی که به خودم محبت کردم و بازتابش رو در زندگیم دریافت میکنیم؛ اما در مورد سایر موجودات هم به همین صورته.
تمام چیزهایی که در این جهان وجود دارند رو خدا خلق کرده؛ یعنی تمام موجودات قطرهای از دریا هستند. پس فرقی نمیکنه که انسان باشن یا حیوان و درخت و حشره. همۀ ما یکی هستیم و تا وقتی که خودمون رو یکی ندونیم نمیتونیم به عشق برسیم. عشق بدیم و عشق دریافت کنیم.
سؤال
من از شیر یا مار میترسیم چجوری بهشون عشق بدم؟
ترس و عشق دو مبحث کاملاً جدا هستند. نیازی نیست که به جنگل بریم و به شیر و ببر عشق بدیم. همین که عکس یا فیلمشون رو میبینیم و به عنوان موجوداتی که خداوند آفریده دوستشون داریم کافیه. همین کار باعث گسترش و گردش عشق در جهان میشه و انعکاسش در زندگی ما متجلی میشه.
دلیل دیگه برای ترس از دست دادن مقایسه خود با دیگران هست.
این موضوع هم ریشه در عزت نفس ما داره. وقتی که مثلاً تمام هم سن و سالان ما ازدواج کردن و فقط ما مجرد هستیم. نگران این موضوعیم که مبادا برای همیشه تنها بمونم. یا فکر کنیم که سنمون از ازدواج گذشته و دیگه شانسی نداریم.
علاوه بر مبحث عزت نفس که بسیار مهم هست و باید روی خودمون کار کنیم. مورد دیگه توجه و تمرکز به ترس از تنهایی هست. چون به تنهایی توجه و تمرکز میکنیم همیشه تنها میمونیم. کاری که باید انجام بدیم اینه که روی باورهای محدود کننده و بازدارنده کار کنیم. باورهای مثل اینکه ازدواج تا یک سن خاص انجام میشه و بعد از اون کسی ازدواج نمیکنه یا اگه ازدواج نکنیم تنها میمونیم و تنهایی خوب نیست و… در دورۀ هنر باشکوه زیستن این موضوع رو کاملاً یاد میگیرید.
برای اینکه بتونیم باورهای مخرب رو زودتر پاکسازی کنیم بهتر هست که از مثالهای نقض استفاده کنیم تا اصولیتر به نتیجه برسیم.
شاد زندگی کنید
شادی باعث شور و هیجان در زندگی میشه. شما برای خودتون شاد هستید اما دیگران هم انرژی شما رو دریافت میکنند.
مثال برای درک بهتر موضوع
دانش آموزان همیشه به معلمشون توجه میکنند و خیلی براشون مهم و مقدس هست.
چرا؟
چون معلم میدونه که سطحش بالاتر از بچهها هست و به خودش اعتماد داره؛ یعنی اعتماد به نفس داره. این اعتماد و تقدسی که برای خودش قائل هست باعث میشه تا دانش آموزان هم دریافت کنن و به معلمشون احترام بذارن. در این مورد مثال نقض هم داریم. معلمی که هیچ ارج و قربی بین دانش اموزانش نداره. چون همیشه با شاگرداش بحث و مشاجره داره و ارزش خودش رو نمیدونه.
بنابراین اگه میخواهیم که در رابطه موفق باشیم باید به خودمون احترام بذاریم. خودمون رو دوست داشته باشیم. برای تمام کارهایی که انجام میدیم ارزش بذاریم و کارهامون رو مهم و مؤثر بدونیم.
هر کاری که انجام میدیم از کوچکترین کارها گرفته تا عادیترین اونا
مثل اگه خانوم هستید گردگیری کردن شاید عادیترین کار باشه. بسیار مهم بدونید. اگه اقا هستید یا نان خرید خیلی عادی باشه اهمیت بدید.
نه به این معنا که فخر بفروشید و بگید من این کار رو کردم
نه
بلکه از خودتون تشکر کنید که این کار رو انجام دادید و باعث شدید تا خانه تمیزتر باشه یا اعضای خانواده نان گرم میل کنن و…
یادمون باشه که از هیچکس توقع تشکر کردن رو نداشته باشیم. ما برای دل خودمون اینکار رو انجام میدیم و باید از خودمون تشکر کنیم. با ارزش دانستن کارها باعث میشه تا بارتاب کارهامون کمکم در جهان بیرون هم نمود پیدا کنه.
از دلایل دیگه برای از دست دادنِ ترس، محصور کردن هست
میترسیم که از شریک عاطفیمون رو از دست بدیم بنابراین مدام چک میکنیم که چه کار کرده. محدودش میکنیم که تنهایی جایی نره و…
ما هیچوقت نمیتونیم کسی رو تحت کنترل در بیاریم. چون دنیای همۀ ما در درون ماست. هیچ زن و شوهری نمیتونن از درونیات هم باخبر باشن. تا حدودی حس و حالشون رو متوجه میشن اما چون در ذهن هم نیستن بنابراین نمیتونن همه چیز رو در اختیار داشته باشن.
چون تمام اتفاقات زندگی یا بر اثر دادهها و گفتگوهای ذهن هست یا به خاطر الهامات قلبی یا شهود انجام میشه؛ بنابراین وسواس فکری، شک و تردید و… فقط فاصلهها رو دور میکنه.
داستانهای عاشقانه در ادبیات سراسر دنیا
یکی از مهمترین کارها پاکسازی تمام داستانهایی هست که تا به حال شنیدهایم. مثل لیلی و مجنون و خسرو و شیرین و رومئو و ژولیت و …
پیشنهاد میکنم برای اینکه بهتر بتونید باورهاتون رو خنثی کنید داستان این افراد رو از مقالات معتبر مطالعه کنید تا متوجه حقایق پشت این داستانها بشید.
شناسایی زخمهای درون
وقتی که باورهای بازدارنده رو استخراج کنیم و متوجۀ زخمهای روحیمون بشیم در حقیقت نصف راه رو رفتیم. تشخیص بیماری نصف درمان هست. چون با اینکار دادهها و برنامهها از سطح ناخودآگاه ما به سطح خودآگاه میآیند و بخش اعظم قدرتشون رو از دست میدن.
رهایی از حلقۀ تکرار
اگه اولین رابطه رو تجربه میکنید و میترسید که از دستش بدید. مطمئن باشید که برای بار نخست نیست که چنین تجربه ای دارید.
یعنی چی؟
تمام انسانها باورهای ذهنشون رو زندگی میکنن تا زمانی که به نقطۀ صفر برسن و بر اساس شهود یا الهامات قلبی پیش برن. در باورهای ضمیر ناخودآگاه ما ترس از دست دادنِ هر چیزی وجود داشته که تجربهاش کردیم.
لزوماً نباید ترس برای جدایی در روابط باشه. هر گونه جدایی با عث میشه تا دوباره اون رو تجربه کنیم. چرا میگن بچه رو از شیر میگیری مراقب باش تا اسیب نبینه؟
چون ترس برای از دست دادنِ ناگهانی و بدون پیش زمینه در ذهنش ثبت میشه. بچهای که دو سال مدام شیر مادر رو بدون هیچ محدودیتی میخورد به یکباره محروم میشه. عواقب این کار در ذهنش ثبت میشه و در بزرگسالی ترس از دست دادن رو تجربه میکنه.
این مورد یکی از مواردی هست که باعث خلق چنین باوری در ما میشه.
برای استحکام روابطتون صحبت کنید
هر روز با همدیگه صحبت کنید. حداقل نیم ساعت گفتگو کنید. از آب و هوا گرفته تا هر چیزی که به ذهنتون میاد همه رو بگید. وقتی که اینکار رو انجام بدید ذهن از گفتگوهای عادی و یا حاشیه تخلیه میشه؛ بنابراین به لایههای عمیقتر و پنهانتر میره. در این صورت چه بخواهید و چه نخواهید از انتظاراتتون صحبت میکنید. از تمام برنامههایی که در سطح زیرین ضمیر ناخودآگاهتون وجود داره. مثبت و منفی بودن جملات مهم نیست. چون تمام چیزها رو با تمام احساسی که دارید بازگو میکنید.
شاید اینکار در ظاهر خوب به نظر نرسه؛ اما وقتی که بدونید شخص مقابلتون چه انتظاراتی داره، چه جوری فکر میکنه و چه باورهایی داره، بهتر و بیشتر میتونید درکش کنید. درک متقابل باعث نزدیکی و صمیمی شدن روابط میشه. این مورد رو حتماً امتحان کنید، از نتایج بینظیرش شگفت زده میشید.
شکرگزاری کنید
اگه میخواهید که جهان بیرونتون پر از شگفتی باشه و روز به روز به داشتههاتون اضافه بشه حتماً بابت تمام چیزهایی که دارید و چیزهایی که در گذشته داشتید اما یا قدرش رو ندونستید و از دست دادید و یا مناسب با اون سن و سال و فضای محیطتون بوده، شکرگزاری کنید.
مثلاً خدا رو شکر که در سن 5 سالگی عروسک داشتم یا ماشین کنترلی داشتم و…
همچنین میتونید به عکس اون شخصی که دوست دارید رابطه تون پایدار وعاشقانه باشه نگاه کنید و بابت نکات و صفات مثبتی که داره خدا رو شکر کنید.
اینکار به جهان هستی پیغام میده که من قدر داشتههام رو میدونم در نتیجه از هر چیزی که دارید بهتر و بیشتر خواهید داشت.
ممنونم از اینکه همراه ما بودید
لطفاً نظراتتون رو بنویسید و هر انتقاد و پیشنهادی دارید مطرح کنید
اگر این مقاله براتون مفید بود لطفاً برای عزیزانتون هم ارسال کنید
برای تهیۀ محصول لطفا اینجا رو کلیک کنید
تشکر بابت راهنمایی ها و اگاهی دادن هاتون
سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
سپاس
خیلی عالی بود ممنون
خدایا شکرت، سپاسگزارم 🌺🌺🌺
نکات بسیار مفید و کاربردی مطرح شد . سپاس
سپاس، خوب بود
“مثلاً خدا رو شکر که در سن 5 سالگی عروسک داشتم یا ماشین کنترلی داشتم و…” مثال عالی
بسیار عالی سپاس فراوان
خیلی خوب بود ممنونم. 🌺🌺🌺🌺